جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بی کینه: (تعداد کل: 1)
بی کینه
[نَ / نِ] (ص مرکب، ق مرکب) (از: بی + کینه) بدون کینه. که حس کینه و انتقامجوئی ندارد :
همه شهر مکران تو ویران کنی
چو بی کینه آهنگ شیران کنی.فردوسی.
رجوع به کینه شود.
همه شهر مکران تو ویران کنی
چو بی کینه آهنگ شیران کنی.فردوسی.
رجوع به کینه شود.
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.